دلنوشته ای بی ویرایش

 

 

 

 

شیر کاکائو ... می خورم

و طعم گس عشقت را مزه - مزه می کنم

چقدر برایم شعر خواندی ... !

چقدر بغض کردی و " نمی شود عزیزم "  سر دادی ...!

 

مــن ...!

من که توقعی نداشتم

جز بی بهانه دوست داشتنت

گاهی، چقدر زود دیر می شود

برای تلاش ... ساختن ... به دست  آوردن !

 

کمی، حسادت می کنم

به عشق مبهم و محالی

که در نزدیکی تو ...

درهمان، حصارهای " باید " و " نباید " تو

آرام ، جان گرفت !

و اراده ای که به فرجام رساندش ...!

 

مــن ...!

باز هم توقعی ندارم

جز بی بهانه دوست داشتنت !

حصار و محدوده و دین و نشان را

زیر خاکی سرد (برای همیشه) دفن کن !

 

آنچه باید بفهمم .....

                       فهــمــیــدم ...!

                                         عزیز روز های خوش عاشقی ...!

 

 

 

 

 

 

 

 
پ.ن :
شیر کاکائو دوست نداشت و همیشه سهم مرا هم می خورد.... همین است دیگر چیزی را که عاشقش هستی تا بیایی به خودت بجنبی و مزه مزه اش کنی از دست رفته است !

 

 

 

 

 

تمنای قرمز تو

 

 

 

 

 

ورم می کند

 

ذهــنـم ..!

 

از صدای مبهم تو

 

و تردید هایی ...

 

که دوباره جان میگیرند !

 

به دلم افتاده بر می گردی

 

حـیـف ! که عبور ، ممنوع است

 

حالا که از دست خاطراتم افتاده ای

 

خـم می شوی برای برداشتـنم ...؟!

 

تـمـنــای تـــو ...

 

            سـیــب قــرمــزیست !

 

                                     ماورای باغ دلــم

 

                                                    و دست من چقدر کوتاه ....!

 

 

 

 

 

 

 

 

 پ.ن : گوشی رو بردار تا صدات ...  یه ذره آرومم کنه

    

 

 

 

 

معصومیت سوخته

 

 

بغضی سنگین گلویم را فشار می دهد...

 

و چشمانی که میخکوب معصومیت سوخته ، توان گریستنش را از دست داده است ...!

 

چقدر مگر هزینه داشت .. استاندارد بودن یک کلاس ... یک مدرسه ... و یا خانه ای محـقــر ؟!

 

 چقدر غــیـــرت برای ما باقی مانده است ...؟!

 

 

Clik .... چشمت اگر طاقت ندارد، بگریز از این وادی پر درد

 

 

می دانی ؟! همش  نچ و نچ .... واییییی .... الهی ... آخی بمیرم ... و غیره سر می دهیم .

 

تو ! ... آره خود تو ، حاضری دست در جیب های مبارکمان کنیم و لطافت معصومشان را دوباره برگردانیم؟

 

اُه ... یادم نبود !!!

 

شهریه دانشگاه... کرایه خانه... قبض های نجومی... گرفتن عروسی در مجلل ترین هتل ها... خرید لباس های

مارک دار... یه سفر کوچیک به کیش و دبی و ارض الهدایا ...!

 

حیف شد .. می خواستم کمکشان کنم اما ....

 

 

 

 پ.ن ۱: از تمام کسانی که با دیدن این عکس ها ممکنه ناراحت بشند، یا  از قرار دادن این لینک در وبلاگم تعجب بکنند، خواهش می کنم کلیک نکنید !

 

 پ.ن ۲ : تشکر از دوست خوبمِ؛  ترنج اس ام .

 

 

 

 

 

 

 

 

 می شود دسـت خاطراتـت را گـرفت

 

دور زد سادگی مبهم دوست داشتنت را ...!

 

 

 

 

 

 

 

 

 

و خدایی که در این نزدیکیست ....!

 

 


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 پ.ن ۱: شاید اکثر ما بار ها و بار ها این تصاویر درد آور را دیده باشیم ، اما حسی که از این تصاویر به روح انسان القا میشه همیشه نم دار و پر بغضه ...!

 

 

 پ.ن ۲ : در پي سوالات مکرر دوستان براي اطلاع از هدف گذاشتن اين عکس ها :


 

دلايل خيلي زيادي مي تونه براي گذاشتن اين عکس ها باشه، يکي از مهمترين دلايل اینه که بی درنگ مسائل و مشکلات خودمون رو فراموش کرده و احساس می کنیم چقدر در برابر این انسان ها خوشبخت هستیم و شاید شکر گذار نیستیم ....!

 

و يکي ديگه از دلايل اين که چقدر از فراق يار و جفاي مه رويان و عکس هاي گل و بلبل استفاده کنيم...؟!

متاسفانه ما گاهي براي متاثر نشدن از حقايقي که در پيرامونمون وجود داره نمي خوايم چشم به ديدنش باز کنيم ، شايد عواطف بشر دوستانمون اجازه ديدن و درک کردن اين فجايع بشري رو نميده اما حقيقتي هست که بايد ديد و پذيرفت .

 

و گاهي در جواب اين که پس خدا کجاست ....؟! گاهي بهتر نيست به خودمون نهيب بزنيم مـــــــــا براي همنوع خودمون چه کرديم ...؟! جز يک آه و حسرت و لحظه اي ترحم ، آيا هيچ فکري براي بهبود اين وضعيت کرديم..؟ شاید ما هم مقصر باشیم ....!